فریب پوپولیستی

قصه های شهر هرت/قصه هفتاد و سوم

مدتی بود از گوشه و کنار شهر هرت خبرهای ناگواری از حرکت های اعتراضی علیه خودکامگی اعلی حضرت هردمبیل به گوش می رسید و خاطر خطیر ملوکانه را می آزرد.

روزی  درباریان را احضار کرد و علت این تظاهرات اعتراضی را از ایشان پرسید. اینان در پاسخ به شرف عرض ملوکانه رساندند که:

با توجه به پیشرفت های علمی و ورود رادیو به شهر، روز به روز دارد چشم و گوش مردم بویژه جوانان باز می شود و وقتی خبرهایی از آزادی بیان و قلم و.را از بلاد بیگانه می شنوند ،علیه خفقان و سانسور حاکم بر شهر هرت می شورند.

اعلی حضرت با ناراحتی و عصبانیت فریاد زدند:

فوراً داشتن و خرید و فروش این رادیوها را حرام  و هر گونه استفاده از آن را ممنوع اعلام کنید.

درباریان گفتند: اعلی حضرتا! خودمان از راه رادیو شهر هرت داریم شبانه روز مردم را مغزشویی می کنیم،بنابراین نمی توانیم استفاده از رادیو را ممنوع کنیم.

شاه گفت: پس استفاده از رادیو دو موج و بیشتر را ممنوع کنید تا مردم نتوانند از رادیو های بیگانه استفاده کنند.

بدین ترتیب خرید و فروش و داشتن رادیو دوموج به بالا رسما ممنوع شد و از روز بعد هزاران رادیو ممنوعه را جمع آوری کردند و آن ها را به عنوان عامل نفوذ بیگانه در میدان شهر به آتش کشیدند.

دامنه این ممنوعیت ها کم کم به استفاده از تلویزیون،ماهواره،رایانه و اینترنت کشید و بتدریج همه را ممنوع اعلام کردند.

پس از مدتی باز خبرهایی از حرکت های اعتراضی به گوش اعلی حضرت رسید و خاطر ملوکانه مکدّر شد. لذا باز درباریان را احضار کرد و بر سرشان فریاد کشید که :

ای مفت خورهای درباری!شماها چه غلطی می کنید که نمی توانید جلوی یک مشت اغتشاشگر و مزدور اجنبی را بگیرید؟!

آنان ضمن عذرخواهی به عرض رساندند که ما بررسی کرده ایم. علّت تظاهرات و اغتشاشات اخیر مطالعه کتاب و رومه های خارجی و.است که جوانان را جسور و پررو کرده است.

شاه فریاد زد: همه را توقیف و مطالعه هر گونه کتاب ضالّه را ممنوع کنید.

از فردا ماموران شروع به بستن رومه ها و کتابخانه ها و کتابفروشی ها کردند و هر کس را مشغول مطالعه می دیدند به عنوان مطالعه کتب ضالّۀ مضلّه دستگیر و زندانی می کردند.

کم کم دامنه ممنوعیت ها به تدریس در دانشکاه ها و مدارس رسید و تورّم کیفری باعث انباشته شدن پرونده های مجرمانه در محاکم عدلیه شد و همه زندان ها را از جوانان روشنفکر پر کردند. 

این سرکوب ها مدتی شهر را آرام کرد. ولی کم کم حرکت های اعتراضی تازه ای شروع شد. پس از بررسی معلوم شد که با توجه به فراگیرشدن دایره ممنوعیت ها و ممنوع شدن همه چیز مردم بویژه کودکان و جوانان می پرسند پس در ساعت های فراغت چه کنیم؟

وقتی این مسئله در سطوح بالای مدیریتی شهر هرت مورد بررسی قرار گرفت ،پس از بحث های زیاد به این نتیجه رسیدند که بازی فوتبال را به عنوان آلترناتیو همه این فعّالیّت های ممنوعه در بین مردم بویژه جوانان رایج کنند.

بدین وسیله عادت به بازی فوتبال را با موفبقیّت نهادینه کردند و با رواج این بازی در همه محلّه های شهر بتدریج جایگزین همه ممنوعیّت ها شد. 

این راه حل موفّقیّت آمیز موجب سرور خاطر اعلی حضرت شد.

سال ها با خوشی و امنیّت گذشت.تا این که نسل نو پای به عرصۀ جامعه گذاشت. این نسل جدید ممنوعیّت ها و سانسورهای شدید را برنمی تافتند.اینان گرد شخصیّتی فرزانه به نام فاضل اندیشمدار جمع شده و کم کم داشتند به حرکتی عظیم علیه دربار تبدیل می شدند.

بنابراین باز هم شاه نگران، درباریان را فراخواند تا مشکل جدید را حل کنند. اینان به عرض رساندند:

این حکیم فاضل در بین مردم نفوذ زیادی دارد و بازداشت و زندانی کردن او به اغتشاشات جدید دامن می زند.

شاه پرسید: پس چه کنیم؟

به عرض رساندند که : صلاح را در این می دانیم که فعلاً مدّتی همین حکیم را به عنوان صدراعظم منصوب فرمایید ولی ما همه توان خود را بسیج می کنیم تا عملاً برنامه های او با شکست روبه رو شود. بدین ترتیب از محبوبیّت او کاسته شده و مردم از گرد او پراکنده می شوند. سپس با یک کودتا او را خانه نشین و منزوی و حتّی زندانی می کنیم.

شاه این پیشنهاد را پذیرفت و روز بعد او را احضار کرد و به عنوان صدراعظم برگزید .

فاضل اندیشمند روز دوم صدارت خود طی فرمانی همه ممنوعیّت های پیشین را لغو و استفاده از همه چیز را آزاد اعلام کرد. 

تحلیل او و هوادارانش این بود که این فرمان با استقبال پُرشور مردم روبه رو خواهد شد؛ ولی از آن جا که مردم عادت به استفاده از آن ها را فراموش کرده و به بازی فوتبال معتاد شده بودند، همچنان بازی فوتبال را بر همه فعّالیّت های سابق ترجیح می دادند.

این حکیم و یاران اندکش هر کاری کردند نتوانستند مردم را از بازی فوتبال بازدارند و به مطالعۀ کتاب و رونه و رایانه و اینترنت و.عادت دهند. ناگزیر او طی فرمانی بازی فوتبال را ممنوع اعلام کرد تا مردم بویژه جوانان به مطالعه و فعّالیّت های فرهنگی روی بیاورند.

ولی مردمی که سال ها اعتیاد به فوتبال را جایگزین مطالعه و سایر کارهای فرهنگی کرده بودند،سعی کردند این بازی را به طور محرمانه انجام دهند.از آن جا که این بازی به زمینی بزرگ نیاز دارد ،امکان برگزاری آن به طور محرمان امکان پذیر نبود.

لذا این دفعه با کمک و تحریک ماموران درباری طی یک حرکت عظیم با کودتایی تلخ صدراعظم فکور و دلسوز را سرنگون و خانه نشین کردند و روز بعد پیروزمندانه با جشن و هلهله ،میدان های فوتبال را بازگشایی و بازی هایی شکوهمندانه به راه انداختند!

بدین وسیله بازی فوتبال باطل السّحر همۀ مشغولیّات و فعّالیّت های مفید فرهنگی شد! 

تا این که.!!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


به کدام پدرسوخته فحش داده ام؟!

درس آخر کهانت!!

داستانک سقراط !

درس آخر کهانت!! قصه های شهر هرت/ قصه هفتاد و یکم

فریب پوپولیستی قصه های شهر هرت/قصه هفتاد و سوم

دغدغه های هردمبیل قصه های شهر هرت / قصه هفتاد و دوم

فریاد حلال،حلال!! قصه های شهر هرت / قصه هفتاد و چهارم

های ,ها ,بازی ,مردم ,فوتبال ,شهر ,بازی فوتبال ,فوتبال را ,را ممنوع ,شهر هرت ,استفاده از ,مردم بویژه جوانان

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

SIANBRP تكاب مته کلا وطن من search-rank مهندسی کده بهترین ارگانیک ها گلچین مطالب پوریا کانتین بین الملل پارک فایل mosbataye-bahejab یاربوک